خداوند متعال بهار طبیعت را آنچنان مهیا کرده که هر جنبده ای آن را در دل و جان خود حس می کند و خود را مهیای ورود به آن می نماید. نوروز نوید این بهار است که چون مبتنی بر یکی از اصول دین اسلام یعنی معاد است، در دل و جان می نشیند و بر هر زبانی خوش می آید. دشمنان این فرهنگ در طول تاریخ، مقابله با این سنت میمون را در اذهان بیمار خود تعریف کرده اند، اما نتیجه آن هضم شدن آنان در این فرهنگ ایرانی و اسلامی بوده است.
همراهی اسلام با نوروز و همگامی با این سنت نیکو، دل و جان ایرانیان را آکنده از عشق به نوروز کرده است و گواهی عظمت ایرانیان و سنت نیکوی آنان را به جهانیان اعلام کرده است.
اگرچه عده ای نابخرد همواره کوشیده اند میان اسلام و نوروز جدایی افکنند، اما گوشه گوشه فرهنگی اسلامی توجه به نوروز را گوشزد کرده و از مسلمانان خواسته است این سنت حسنه را نیکو دارند.
همزمانی بسیاری از اتفاقات تاریخی با نوروز و زدن مهر تأیید اسلام بر آن ها، آنچنان نفوذ نوروز را افزون کرده که هیچ تلاشی یارای سرکوب و منکوب کردن آن را ندارد.
نوروز در مقایسه با اعیاد سایر فرهنگ ها و اقوام، دارای جایگاه ویژه ای است، چه آنکه اگر این چنین نبود، محبوب بشریت واقع نمی شد و این چنین دامنه گسترده ای را به خود اختصاص نمی داد.
بی شک همراهی نوروز با بهار طبیعت تنها در فرهنگ ایرانی اسلامی خود را نمایان کرده و تا جهان باقی است، نوروز دوام خواهد داشت.
توجه به این نکته خامی از لطف نیست که سایر فرهنگ ها در شرایطی وارد سال جدید می شوند که خبری از بهار طبیعت نیست، اما نوروز بهار زنده شدن دل و جان را ارزانی می داد، به حق باید گفت که:
باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبه بزاز پر دیبا شود
باد همچون طبله عطار پر عنبر شود
سوسنش سیم سپید از باغ بر دارد همی
باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود
روی بند هر زمینی حله چینی شود
گوشواره هر درختی رسته گوهر شود
چون حجابی لعبتان خورشید را بینی ز ناز
گه برون آید ز میغ و گه به میغ اندر شود
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند
باز مینا چشم و دیبا روی و مشکین پر شود
روز هر روزی بیفزاید چو قدر شهریار